القاي ناکارآمدي حاکميت اسلامي ،از مهمترين اهداف نظام سلطه و يکي از برجسته ترين کارکردهاي خاموش يک طيف سياسي در داخل کشور به شمار مي آيد، طيفي که «ریچارد هاویت» (تهیهکننده سند راهبردی اتحادیه اروپا درباره روابط با ایران) در سال 95 در باب ضرورت تقويت آن مي گويد: «توافق هستهای، یک نقطه عطف بود؛ هرچند که همه مشکلات ما با ایران درباره اسرائیل، دموکراسی و حقوق بشر حل نشده است... نیروهایی در داخل ایران، درحال اعمال فشار بر حاکمیت هستند و ما امیدواریم گزارش ما نیز باعث پیشرفت در این زمینه شود... اکنون اروپا در ایران نفوذ دارد ولی آمریکا از این نفوذ برخوردار نیست. ما میخواهیم از این اهرم استفاده کنیم و به جنگ در سوریه و یمن پایان دهیم و به سوی ساختار جدید امنیتی در خاورمیانه حرکت کنیم». حمله همه جانبه «گفتاری –رفتاری» برخي از شخصيت ها و رسانه هاي وابسته به آنها ،به اصل نظام و دستاوردهاي غيرقابل انکار انقلاب اسلامي طي 40 سال گذشته ، از جمله تهدیداتی است که امروز جامعه و اصل انقلاب اسلامی را تهدید میکند، به این معنا که موازي با تلاش هاي غرب براي پيشبرد پروژه «ناکارآمدسازي نظام»، جماعتي در داخل کشور دائما مردم را از آينده انقلاب و نظام نااميد ساخته و استمرار حيات انقلاب را مشروط به انعطاف گسترده از اصول اسلامي و انقلابي نظام عنوان مي کنند. اين طيف در حالي شرط بقاي کشور را عدول از شاخص هاي انقلابي گري معرفي مي کند که از سوي ديگر در تلاش است تا براي جامعه اين نکته را جانمايي کند که «ناکارآمدي افراد» به پاي نظام نوشته شود و در نهايت جامعه به اين باور برسد که نظام اسلامي بدليل تبعيت از اصول اسلامي و انقلابي توانايي رفع مشکلات مردم را نداشته در حالي که چنانچه مسئولان کشور در هر سطحي ، تمرکز اصلي خود را مرتفع ساختن مشکلات امروز جامعه قرار داده و با تکيه بر توان و ظرفيت هاي داخلي در جهت بهبود اوضاع گام بردارند ، بدون ترديد شرايط فعلي دچار تغييرات گسترده اي خواهد شد. پيش گشاندن مباحثي که جاي طرح آن در تريبون هاي عمومي و در پيشگاه مردم نيست و بايد در جلسات خصوصي نسبت به رفع آن تلاش کرد مانند «بحث حضور زن در ورزشگاه ها» ،تلاشي است در جهت آدرس غلط دهي به مردم و ظرفيت سازي براي مقابله مردم با احکام و قوانين اسلامي و مهمتر ناتوان نماياندن نظام در برآوردن مشکلات مردم است. در جهت تحقق چنين هدفي بارها تلاش شده تا نظام اسلامی مورد هجوم اقسام اتهامات واهی قرار گرفته و زمینه انشقاق و چنددستگی اجتماعی به بهانههایی از جمله آزادیهای فردی و اجتماعی فراهم شود با این توجیه که برای استیلای مجدد به اریکه قدرت بايد «ناتواني خود به پاي نظام نوشته شود». جهتگیری سیاسی اينچنيني که رنگ و بوی پوپولیست را هم در خود جای اين جماعت را وسوسه میکند تا گامهای عملی برای هجوم رفتاری و عملی به نظام را به مرحله اجرا برسانند. کسب قدرت و در دست گرفتن مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی، شاه کلید رسیدن به مرحله بعد یا همان هجوم رفتاری علیه نظام میباشد، به این معنا که تکيه بر قدرت «اجرایی - قانونگذاری» ، را فرصتي براي طرد «انقلابیگری از حاکميت » دانسته و «اصرار نظام اسلامي برای توسعه قدرت موشکی، هستهای و دفاعی» را در افکار عمومي عامل اصلی وضعیت امروز کشور و تحریمها و محدودیتهای بینالمللی عنوان کند. در روي ديگر اين سکه ، جازدن نقاط قوت به عنوان چالش و دردسر مي باشد بر همين اساس بود که توسعه صنعت هستهای را هزینه زا و دردسرساز جا زد و مدعی شد که با حل شدن مساله هستهای، همه مشکلات اقتصادی کشور مرتفع خواهد شد، اما در نهایت «هستهای رفت ولی تحریمها باقی ماند». بر همين اساس امروز بسياري از شخصيت هاي جريان تجديدنظرطلب سانسور شعارهاي انتخاباتي - تبليغاتي را و به جاي آن طلبکاري از نظام مورد توجه قرار داده اند.
ارسال نظرات